چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹ - ۰۶:۰۱
چرا به پیروان اهل بیت (ع) شیعه می گویند؟

حوزه/ شیعه در اصل به معنای پیرو هست، اعم از پیرو حق یا باطل، لذا مثل واژه «امام» هست که با توجه به پسوندی که می گیرد (همچون امام حق یا امام باطل) می تواند مفهوم مثبت یا منفی داشته باشد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، یکی از شبهات منتشر شده در فضای مجازی، این پرسش است که: «در آیات قرآن کریم واژه «شیعه» بار معنایی منفی دارد، پس چرا به پیروان اهل بیت علیهم السلام شیعه می گویند؟ » که مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم به این شبهه اینگونه پاسخ داده است:

  

پاسخ خلاصه:

۱- شیعه در اصل به معنای پیرو هست، اعم از پیرو حق یا باطل، لذا مثل واژه «امام» هست که با توجه به پسوندی که می گیرد (همچون امام حق یا امام باطل) می تواند مفهوم مثبت یا منفی داشته باشد.

۲- در قرآن کریم هم «شیعه» دو کاربرد دارد که گاهی مثبت است و گاهی منفی.

  

پاسخ تفصیلی:

شیعه در لغت به معنای گروه و دسته و قوم و پیرو و دنباله رو  می باشد و اگر به پیروان اهل بیت علیهم السلام هم شیعه گفته می شود، به خاطر این است که این ها گروهی هستند که از اندیشه های اهل بیت علیهم السلام پیروی می کنند، چنانکه در روایات نیز به پیروان اهل بیت علیهم السلام، «شیعه» گفته‌اند.

بر این اساس، کلمه ی شیعه در اصل به معنای پیرو است، چه پیرو حق و چه پیرو باطل؛ ولی به مرور زمان در میان فرقه های اسلامی به گروهی که قائل به امامت اهل بیت معصومین هستند، شیعه اطلاق شده است و امروزه وقتی کلمه شیعه می آید، همه ذهن ها به پیروان اهل بیت علیهم السلام معطوف می شود.

بنابراین، کلمه ی شیعه همه جا بار معنایی منفی را ندارد. در قرآن کریم نیز شیعه دو کاربرد دارد که گاهی منفی و گاهی نیز مثبت است و لذا اگر شیعه یعنی پیرو حق باشد، بار معنایی مثبت را دارد و اگر دنباله روی باطل باشد، بار معنایی منفی خواهد داشت. در حقیقت واژه ی شیعه مانند واژه ی امام است که با توجه به پسوندی که می گیرد معنای مثبت یا منفی می گیرد مانند ائمّة الکفر و ائمّة العدل.  

  

در این نوشتار نگاهی کوتاه به آیاتی می کنیم که کلمه ی شیعه و مشتقاتش در آن ها آمده است.

  

معانی شیعه در قرآن کریم:

اول: گروه و دسته های پراکنده : در دسته از آیات شیعه به معنای دسته و گروه و پراکنده شدن است از جمله:

۱.  قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی‏ أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ [۱]  :  بگو: «او قادر است که از بالا یا از زیر پای شما، عذابی بر شما بفرستد یا به صورت دسته‏های پراکنده شما را با هم بیامیزد و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما به وسیله دیگری بچشاند. » ببین چگونه آیات گوناگون را (برای آن ها) بازگو می‏کنیم! شاید بفهمند (و بازگردند)!  

در این آیه خداوند هشدار می دهد که می تواند شما را پراکنده سازد و عذاب نماید.

۲.  إِنَّ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ [۲]   : کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند، و به دسته‏های گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطه‏ای با آن ها نداری! سر و کار آن ها، تنها با خداست. سپس خدا آن ها را از آن چه انجام می‏دادند، با خبر می‏ کند.

در این آیه خداوند متعال از پراکنده شدن عده ای انتقاد نموده است.

۳.  وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی‏ شِیَعِ الْأَوَّلینَ [۳] : ما پیش از تو (نیز) پیامبرانی در میان امّت های نخستین فرستادیم.

در این آیه اشاره ای به منفی بودن ندارد و بلکه فقط می گوید گروی در گذشته نیز پیامبرانی داشتند.

۴ . ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَی الرَّحْمنِ عِتِیًّا [۴] : سپس از هر گروه و جمعیّتی، کسانی را که در برابر خداوند رحمان از همه سرکش تر بوده‏اند، جدا می ‏کنیم.

۵ . إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیی‏ نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدینَ [۵]   : فرعون در زمین برتری‏جویی کرد، و اهل آن را به گروه‏ های مختلفی تقسیم نمود گروهی را به ضعف و ناتوانی می‏کشاند، پسران شان را سر می‏برید و زنان شان را (برای کنیزی و خدمت) زنده نگه می‏داشت او به یقین از مفسدان بود!  

۶.  مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ [۶] : از کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و به دسته‏ها و گروه‏ها تقسیم شدند! و (عجب این که) هر گروهی به آن چه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند!

با نگاهی به این قسم از آیات متوجه می شویم که کلمه ی شیعه همه جا بار منفی ندارد و بلکه به گروه و دسته ای از مردم اطلاق شده است که این گروه گاهی بر باطل بودند و گاهی بر حق. 

دوم:  پیرو : دومین کاربرد شیعه در قرآن کریم به معنای پیرو و دنباله دار و کسی است که از یک اندیشه ای خاصّ تبعیت می کند و آیاتی این دسته را معرّفی می کند که عبارتند از :

۱.  وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلی‏ حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَی الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسی‏ فَقَضی‏ عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ [۷]: او به هنگامی که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند یکی از پیروان او بود (و از بنی اسرائیل)، و دیگری از دشمنانش، آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وی تقاضای کمک نمود موسی مشت محکمی بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد) موسی گفت: «این (نزاع شما) از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراه‏کننده آشکاری است»

در این آیه هم به پیرو حضرت موسی علیه السلام شیعه گفته شده و هم به پیرو فرعونی لذا هر جا به گروه حق اطلاق شود مثبت است و هر جا به گروه باطل گفته است منفی است.

  ۲ . وَ حیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا فی‏ شَکٍّ مُریبٍ [۸] :(سرانجام) میان آنها و خواسته ‏های شان جدایی افکنده شد، همان گونه که با پیروان (و هم‏مسلکان) آنها از قبل عمل شد، چرا که آن ها در شک و تردید بودند!

  ۳.  وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ [۹] : و از پیروان او ابراهیم بود.

 خداوند متعال در این آیه می گوید که: حضرت ابراهیم یکی از شیعیان حضرت نوح علیه السلام می باشد. بنابراین، شیعه نه تنها بار منفی ندارد، بلکه در این گونه آیات یکی از افتخارات می باشد و گرنه خداوند متعال حضرت ابراهیم را از شیعیان و دنباله روان حضرت نوح علیه السلام قرار نمی دادند و امروزه نیز یکی از افتخارات است که وقتی کلمه ی شیعه به کار می آید، همه ی ذهن ها به دنباله روان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام معطوف می شود که پیروی از یک ایدئولوژی عصمتی می باشد و افتخار بزرگی برای پیروان این گروه می باشد.

  

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱.  تفسیر آسان، محمد جواد خمینی نجفی ، ج ۴، ص ۳۸۹ .

۲. قاموس قرآن، علی اکبر قرشی ، ج ۴، ص ۹۵ .

  

پی نوشت ها:

[۱] . انعام / ۶۵ .

[۲] . انعام / ۱۵۹ .

[۳] . حجر / ۱۰ .

[۴] . مریم / ۶۹ .

[۵] . قصص / ۴ .

[۶] . روم / ۳۲ .

[۷] . قصص / ۱۵ .

[۸] . سبا / ۵۴ .

[۹] . صافات / ۸۳ .

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha